خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (عمل) گذاشتن
[اسم]
la mise
/miz/
قابل شمارش
مونث
1
(عمل) گذاشتن
(عمل) چیدن، چینش، بردن
1.Mise en scène
1. به صحنه بردن [اجرا کردن]
2.Nous avons ces présentes lettres confirmées par la mise de nos sceaux.
2. ما این نامههای موجود را داریم که با (ترتیب) چینش مهرهایشان تایید شدهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
misanthrope
mis
miroiter
miroitement
miroir
mise en accusation
mise en demeure
mise en page
mise en plis
mise en scène
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان