خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متحرک
2 . موبایل
[صفت]
mobile
/mɔbil/
قابل مقایسه
[حالت مونث: mobile]
[جمع مونث: mobiles]
[جمع مذکر: mobiles]
1
متحرک
سیار
1.Il est facile de se connecter à l'internet avec ce dispositif mobile.
1. با این وسیله سیار وصل شدن به اینترنت آسان است.
2.Une bibliothèque mobile vient dans notre village toutes les semaines.
2. یک کتابخانهی سیار هر هفته در دهکده ما میآید.
[اسم]
le mobile
/mɔbil/
قابل شمارش
مذکر
2
موبایل
تلفن همراه
1.J'ai mon mobile avec moi.
1. موبایلم را همراه خودم دارم.
2.Mon chef m'a appelé sur mon mobile.
2. رئیسم به موبایلم زنگ زده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
mobbing
mnémotechnique
mme
mlle
mièvrerie
mobilier
mobilisation
mobiliser
mobilité
mobinaute
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان