خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تر کردن
2 . متهم کردن
3 . خیس شدن
4 . خود را (در ماجرایی) درگیر کردن
[فعل]
mouiller
/muje/
فعل گذرا
[گذشته کامل: mouillé]
[حالت وصفی: mouillant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تر کردن
خیس کردن
1.Elle mouille son linge avant de le repasser.
1. او لباسش را قبل از اتو کشیدن تر میکند.
2.Mouiller une éponge.
2. خیس کردن یک اسفنج.
2
متهم کردن
مشمول کردن، درگیر کردن
3
خیس شدن
(se mouiller)
4
خود را (در ماجرایی) درگیر کردن
خود را به خطر انداختن
(se mouiller)
تصاویر
کلمات نزدیک
moufles
moufle
mouffette
mouette
moue
mouillette
mouillé
moulage
moulant
moule
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان