خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لال
2 . صامت
[صفت]
muet
/mɥɛ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: muette]
[جمع مونث: muettes]
[جمع مذکر: muets]
1
لال
1.Helen Keller était aveugle, sourde et muette.
1. هلن کلر نابینا، ناشنوا و لال بود.
2.Il est sourd et muet.
2. او کر و لال است.
2
صامت
1.Le cinéma muet de Charlie Chaplin
1. سینمای صامت چارلی چاپلین
تصاویر
کلمات نزدیک
muer
mue
mucus
mucoviscidose
mst
muet comme une carpe
mufle
muflerie
muflier
mugir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان