خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شهرداری
[اسم]
la municipalité
/mynisipalite/
قابل شمارش
مونث
1
شهرداری
1.La municipalité a lancé quatre programmes.
1. شهرداری 4 برنامه ترتیب داده است.
2.La municipalité s'étend sur dix kilomètres carrés.
2. (ساختمان) شهرداری به ابعاد 10 کیلومتر گسترده شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
municipales
municipal
munich
mulâtre
multitude
munir
munitions
muqueuse
mur
mur porteur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان