1 . ضرورت
[اسم]

la nécessité

/nesesite/
قابل شمارش مونث

1 ضرورت لزوم

  • 1.Il ne voit pas la nécessité de déménager.
    1. او ضرروتی برای اسباب‌کشی کردن نمی‌بیند.
  • 2.La liberté d'opinions est une nécessité.
    2. آزادی عقاید یک ضرورت است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان