خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رومیزی
[اسم]
la nappe
/nap/
قابل شمارش
مونث
1
رومیزی
1.Elle a acheté une nappe pour la table de jardin.
1. او یک رومیزی برای میز باغ خریده است.
2.Les jours de fête elle mettait une nappe blanche.
2. روزهای جشن او رومیزی سفید پهن می کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
napoléon bonaparte
naples
naphtaline
nantissement
nantis
napper
napperon
narcisse
narcissique
narcissisme
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان