1 . تمیز کردن
[فعل]

nettoyer

/netwaje/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: nettoyé] [حالت وصفی: nettoyant] [فعل کمکی: avoir ]

1 تمیز کردن

  • 1.J'ai dû nettoyer ma chambre ce week-end.
    1. باید آخر این هفته اتاقم را تمیز می کردم.
  • 2.Mes fenêtres sont sales, il faut les nettoyer.
    2. پنجره‌هایم کثیف هستند، باید آنها را تمیز کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان