خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فندق
2 . یک ذره
3 . (به رنگ) فندقی
[اسم]
la noisette
/nwazɛt/
قابل شمارش
مونث
1
فندق
1.Casser des noisettes.
1. شکستن فندق.
2.J'aime le lait à la noisette.
2. من شیر فندق دوست دارم.
2
یک ذره
یک خرده
1.Mettre une noisette de beurre sur une escalope.
1. یک ذره کره روی صدف گذاشتن (مالیدن)
[صفت]
noisette
/nwazɛt/
قابل مقایسه
3
(به رنگ) فندقی
فندقی رنگ
1.Des yeux noisette
1. چشمهای فندقی رنگ
تصاویر
کلمات نزدیک
noisetier
noise
noirâtre
noire
noircir
noix
noix de cajou
noix de coco
noix de pécan
nom
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان