خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نامزدی
[اسم]
la nomination
/nɔminasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
نامزدی
کاندیداتوری، کاندید شدن
1.À leur nomination, les festivaliers de Cannes espèrent recevoir un prix.
1. در کاندید شدنشان، شرکت کنندگان (جشنواره) "کن" امیدوارند جایزهای ببرند.
2.Nomination d'un candidat dans une émission de télévision
2. نامزدی یک کاندیدا در یک برنامه تلویزیون
تصاویر
کلمات نزدیک
nominatif
nominal
nomenclature
nombriliste
nombrilisme
nominativement
nominer
nommer
nommément
non
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان