خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جزئیات (چیزی را) بیان کردن
2 . سایه روشن کردن
[فعل]
nuancer
/nɥɑ̃se/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: nuancé]
[حالت وصفی: nuançant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
جزئیات (چیزی را) بیان کردن
1.Je voudrais nuancer ce que j'entends ici.
1. می خواستم آنچه که اینجا شنیدم را با جزئیات بیان کنم.
2.Le candidat a nuancé son opinion pendant le débat.
2. کاندیدا در طول مذاکره جزئیات عقیدهاش را بیان کرده است.
2
سایه روشن کردن
1.L'artiste s'est servi d'un crayon plus foncé pour nuancer son croquis.
1. هنرمند از یک مداد تیرهتر برای سایه روشن کردن طراحی اولیهاش استفاده کرده است.
2.Le peintre nuance son ciel de crépuscule.
2. نقاش آسمان شامگاهش را سایه روشن کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
nuance
nuageux
nuage
nu-pieds
nu-pied
nucléaire
nudité
nues
nuire
nuisance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان