خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مات
2 . مبهم
3 . تاریک
[صفت]
opaque
/ɔpˈak/
قابل مقایسه
1
مات
تار، کدر
1.Le brouillard qui rendait pesante et opaque la nuit
1. مهای که شب را سنگین و تار میکرد.
2
مبهم
نارسا، ناواضح، دشوار
1.un personnage opaque
1. آدمی مبهم
3
تاریک
تیره، تار
1.Nuit opaque
1. شب تار
تصاویر
کلمات نزدیک
opale
opa
onéreux
onzième
onze
open space
opep
opercule
ophtalmologiste
ophtalmologue
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان