خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . طلافروشی
[اسم]
l'orfèvrerie
/ɔʀfɛvʀəʀi/
قابل شمارش
مونث
1
طلافروشی
زرگری
1.Ce sont les artisans locaux de l'orfèvrerie.
1. اینها صنعتگران محلی زرگری هستند.
2.Travailler dans une orfèvrerie.
2. در یک طلافروشی کار کردن.
تصاویر
کلمات نزدیک
orfèvre
ores
oreillons
oreiller
oreille de mer
organe
organigramme
organique
organisateur
organisation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان