خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اهل (جایی بودن)
[صفت]
originaire
/ɔʀiʒinɛʀ/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: originaire]
[جمع مونث: originaires]
[جمع مذکر: originaires]
1
اهل (جایی بودن)
1.Je suis originaire d'un pays que vous ne connaissez pas.
1. من اهل کشوری هستم که شما نمیشناسید [نمیدانید کجاست].
2.Mon cousin habite à Dijon mais est originaire de Limoges.
2. پسرعمویم در "دیژون" زندگی میکند اما اهل "لیموژ" است.
تصاویر
کلمات نزدیک
origan
orifice
orienter
orientation
oriental
original
originalité
origine
originel
orignal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان