خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . افراط
[اسم]
l'overdose
/ɔvœʀdoz/
قابل شمارش
مونث
1
افراط
زیاده از حد، زیادهروی
1.Le directeur a une overdose de réunions.
1. مدیر زیاده از حد جلسه دارد.
2.Une overdose de chocolat.
2. افراط (در مصرف) شکلات.
تصاویر
کلمات نزدیک
ovationner
ovation
ovale
ovaire
ouïr
ovni
ovulation
ovule
oxyde
oxyder
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان