خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . داخل شدن
2 . نفوذ کردن
3 . اشباع کردن
4 . درک کردن
[فعل]
pénétrer
/penetʁˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: pénétré]
[حالت وصفی: pénétrant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
داخل شدن
وارد شدن
1.Pénétrer dans une maison
1. وارد خانهای شدن
2
نفوذ کردن
رخنه کردن، رسوخ کردن
1.Émotion qui vous pénètre le cœur.
1. احساسی که به قلبتان رسوخ میکند.
3
اشباع کردن
آکندن، فراگرفتن
1.La pluie a pénétré mon manteau.
1. باران پالتویم را فراگرفت.
4
درک کردن
فهمیدن
1.Pénétrer les intentions d'autrui
1. نیات دیگری را فهمیدن
2.Pénétrer plus avant d'une science.
2. علمی را بیش از پیش درک کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
pénétration
pénétrant
pénurie
pénombre
pénitentiaire
pénétré
pépiement
pépier
pépin
pépinière
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان