خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خطر
[اسم]
le péril
/peʀil/
قابل شمارش
مذکر
1
خطر
مخاطره
1.Il n'a jamais mis sa vie en péril pour son travail.
1. او هیچوقت زندگیاش را برای کارش در مخاطره نینداخته است.
2.La crise financière a mis l'entreprise en péril.
2. بحران مالی شرکت را در خطر قرار داده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
péridurale
péricliter
pérennité
pérenniser
pérenne
périlleux
périmètre
périmé
périnée
période
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان