خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تناقض
[اسم]
le paradoxe
/paʀadɔks/
قابل شمارش
مذکر
1
تناقض
1.Elle me fatigue, elle soutient toujours des paradoxes.
1. او مرا خسته میکند، همیشه از تناقضات دفاع میکند.
2.En logique, un paradoxe est une antinomie.
2. در منطق، تناقض یک تضاد است.
تصاویر
کلمات نزدیک
paradoxalement
paradoxal
paradisiaque
paradis
paradigme
paraffine
parages
paragraphe
paraguay
paraguayen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان