خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (مربوط به) پیراپزشکی
2 . (قسمت) پیراپزشکی
[صفت]
paramédical
/paʀamedikal/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: paramédicale]
[مذکر قبل از حرف صدادار: paramédical]
[جمع مونث: paramédicales]
[جمع مذکر: paramédicaux]
1
(مربوط به) پیراپزشکی
1.C'est un centre paramédical.
1. این یک مرکز پیراپزشکی است.
2.Le personnel paramédical.
2. کارکنان پیراپزشکی.
[اسم]
le paramédical
/paʀamedikal/
قابل شمارش
مذکر
2
(قسمت) پیراپزشکی
1.Ma nièce travaille dans le paramédical.
1. خواهرزادهام در (قسمت) پیراپزشکی کار میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
paramètres vitaux
paramètre
paralytique
paralysé
paralysie
paranormal
paranoïaque
parapente
parapharmacie
paraphe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان