خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نگاه انداختن
2 . طی کردن
[فعل]
parcourir
/paʀkuʀiʀ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: parcouru]
[حالت وصفی: parcourant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
نگاه انداختن
از نظر گذراندن
1.J'ai parcouru le journal pour trouver l'article que je cherchais.
1. من برای پیدا کردن مقالهای که به دنبالش میگشتم نگاهی به روزنامه انداختم.
2.Le président n'a pas eu le temps de parcourir son journal ce matin.
2. رئیسجمهور امروز صبح وقت نداشت تا نگاهی به روزنامهاش کند.
2
طی کردن
پیمودن، درنوردیدن
1.On doit parcourir la distance entre ces deux arrêts.
1. ما باید فاصله بین این دو ایستگاه را طی کنیم.
2.Parcourir les bois.
2. درنوردیدن جنگلها.
تصاویر
کلمات نزدیک
parcmètre
parcimonie
parchemin
parcelle
parce que
parcours
parcours de golf
parcours normal
pardessus
pardon
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان