خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پدر و مادر
2 . خویشاوند
[اسم]
le parent
/paʀɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
پدر و مادر
والدین
1.Chaque parent est responsable de son enfant.
1. هر والدینی مسئول بچهاش است.
2.Je téléphone à mes parents chaque semaine.
2. من هر هفته به پدر و مادرم تلفن می کنم.
[صفت]
parent
/paʀɑ̃/
غیرقابل مقایسه
2
خویشاوند
قوم و خویش، فامیل
1.Ils sont parents, cousins je crois.
1. آنها خویشاوند هستند، پسرعمو (هستند) فکر میکنم.
2.Ils sont plus ou moins parents.
2. آنها کم و بیش قوم و خویش هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
pareil
pare-soleil
pare-feu
pare-chocs
pare-brise
parental
parenthèse
parents
parenté
parer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان