خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حرف
2 . گفتار
3 . نطق
4 . قول
5 . متن (ترانه)
[اسم]
la parole
/paʀɔl/
قابل شمارش
مونث
1
حرف
سخن، صحبت، کلام
1.Le prêtre relaie la parole de Dieu.
1. کشیش کلام خدا را بازگو میکند.
2.Sa parole n'a aucune valeur, ne t'y fie pas !
2. حرفش هیچ ارزشی ندارد، به او اعتماد نکن!
couper la parole à quelqu'un
سخن کسی را قطع کردن
Ce présentateur coupe sans cesse la parole à ses invités.
این مجری بیوقفه سخن مهمانانش را قطع میکند.
demander la parole
درخواست صحبت کردن
Un des conseillers municipaux demanda la parole.
یکی از مشاوران شوراس شهر درخواست صحبت کرد. [خواست حرف بزند.]
le temps de parole
زمان صحبت کردن
Le temps de parole est le même pour tous les candidats.
زمان صحبت کردن برای همه متقاضیان یکسان است.
prendre la parole
(رشته) کلام را به دست گرفتن
L'avocat prit la parole.
وکیل رشته کلام را به دست گرفت.
2
گفتار
تکلم، بیان
مترادف و متضاد
langage
perdre/acquérir... la parole
(قدرت) تکلم را از دست دادن/یادگرفتن...
1. Ils donnent aux Canadiens une raison de perdre la parole.
1. آنها به مردم کانادا یک دلیل برای از دست دادن قدرت تکلم میدهند.
2. Les enfants acquièrent la parole dès le premier mois.
2. کودکان تکلم را از همان ماه اول یاد میگیرند.
3
نطق
قدرت بیان، فن بیان
avoir la parole facile
نطق غرایی داشتن [قدرت بیان داشتن]
1. Ce conférencier a la parole facile.
1. این سخنران نطق غرایی دارد.
2. Comment pratiquer pour avoir une parole facile ?
2. چطور تمرین کنیم تا نطق غرایی داشته باشیم؟
4
قول
وعده
مترادف و متضاد
promesse
donner la parole à quelqu'un/tenir parole
به کسی قول دادن/به قول خود وفا کردن
1. Il m’a donné sa parole.
1. او به من قول داد.
2. Je vous donne ma parole que je n'en ai parlé à personne.
2. بهتان قول میدهم که با هیچکس در این باره حرف نزدهام.
3. S'il me donne sa parole, il tentera de la tenir.
3. وقتی بهم قول میدهد؛ سعی میکند بهش وفا کند.
[اسم]
les paroles
/paʁˈɔl/
قابل شمارش
جمع مونث
1
متن (ترانه)
شعر
les paroles d'une chanson
متن یک ترانه
J’aime les paroles de cette chanson.
من متن این ترانه را دوست دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
paroissial
paroisse
paroi
parodier
parodie
parolier
paroxysme
parpaing
parquer
parquet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان