خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پخش شدن تصویر (کسی) در تلویزیون
[عبارت]
passer à la télé
/pɑse ɑ la tele/
1
پخش شدن تصویر (کسی) در تلویزیون
1.Il ferait n'importe quoi pour passer à la télé.
1. او برای پخش شدن تصویرش در تلویزیون هرکاری میکند.
2.Nous sommes passés à la télé.
2. تصویر ما در تلویزیون پخش شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
passer à l'eau javel
passer une nuit blanche
passer une commande
passer une annonce
passer un savon à quelqu'un
passerelle
passeur
passible
passif
passion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان