خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قرص مکیدنی
[اسم]
la pastille
/pastij/
قابل شمارش
مونث
1
قرص مکیدنی
1.Le pharmacien vend des pastilles pour le mal de gorge.
1. داروساز قرص های مکیدنی برای درد گلو می فروشد.
2.Sa mère lui a donné une pastille pour calmer sa gorge irritée.
2. مادرش برای آرام کردن درد گلویش به او یک قرص مکیدنی داده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
pastiche
pasteuriser
pasteur
pastenague
pastel
pastis
pastoral
pastèque
patachon
patate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان