1 . فقر
[اسم]

la pauvreté

/povʀəte/
قابل شمارش مونث
[جمع: pauvretés]

1 فقر تهی‌دستی

  • 1.Éliminer la pauvreté est notre priorité.
    1. از بین بردن فقر اولویت ماست.
  • 2.La pauvreté et le chômage sont les problèmes majeurs de ce pays.
    2. فقر و بیکاری مشکلات عمده این کشور است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان