[صفت]

pauvre

/povʀ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: pauvre] [جمع مونث: pauvres] [جمع مذکر: pauvres]

1 فقیر تهیدست

مترادف و متضاد miséreux nécessiteux fortuné riche
une famille/un travailleur...pauvre
خانواده‌ای/کارگری...فقیر
  • 1. Les pauvre travailleurs ne devraient pas payer les impôts.
    1. کارگران تهیدست نباید مجبور به پرداخت مالیات می شدند.
  • 2. Sa famille est très pauvre.
    2. خانواده‌اش بسیار فقیر است.
Pauvre en calcium/oxygène/graisse...
کلسیم/اکسیژن/چربی...کم داشتن
  • Un légume pauvre en fer
    صیفی جاتی که آهن کم دارد.
با این معنی بعد از اسم می‌آید.

2 بدبخت بیچاره

pauvre femme/homme...
زنی/مردی...بدبخت [بیچاره]
  • Cette pauvre femme a perdu son mari.
    این زن بیچاره شوهرش را از دست داد.
با این معنی باید قبل از اسم بیاید.

3 محقرانه فقیرانه

pauvres vêtements/maisons...
لباس‌هایی/خانه‌هایی...محقرانه
  • Elle portait de pauvres vêtements.
    او لباس‌های فقیرانه‌ای می‌پوشید.
با این معنی قبل از اسم می‌آید.

4 ناحاصلخیز بی‌حاصل

Une terre pauvre
زمینی بی‌حاصل
با این معنی بعد از اسم می‌آید.
[اسم]

le pauvre

/povʀ/
قابل شمارش مذکر

5 فقیر تهی‌دست

  • 1.La crise engendre de plus en plus de pauvres.
    1. بحران بیش از پیش فقیر به وجود آورده است [ایجاد کرده است].
Donner aux pauvres
دادن [بخشیدن] به فقرا
[حرف ندا]

pauvre

/povʀ/

6 طفلکی بیچاره

Ma pauvre !
طفلکی!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان