خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آویز (گردنبند)
[اسم]
le pendentif
/pɑ̃dɑ̃tif/
قابل شمارش
مذکر
1
آویز (گردنبند)
1.Mon mari m'a offert une chaîne en or avec un pendentif.
1. شوهرم یک زنجیر طلا با یک آویز به من داده است.
2.Sa grand-mère lui avait offert de jolis pendentifs.
2. مادربزرگش به او آویزهای زیبایی داده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
pendeloque
pendant
pendaison de crémaillère
pendaison
pendable
penderie
pendouiller
pendre
pendu
pendulaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان