خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آویزان بودن
2 . آویزان کردن
3 . دار زدن
[فعل]
pendre
فعل ناگذر
[گذشته کامل: pendu]
[حالت وصفی: pendant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
آویزان بودن
1.Les fruits pendent aux arbres.
1. میوهها به درخت آویزاناند.
2
آویزان کردن
آویختن
1.Il a pendu sa veste dans l’armoire.
1. کتش را به جارختی آویزان کرد.
3
دار زدن
اعدام کردن، به دار آویختن
1.L’assassin a été pendu.
1. قاتل به دار آویخته شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
pendouiller
penderie
pendentif
pendeloque
pendant
pendu
pendulaire
pendule
pensable
pense-bête
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان