خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دائمی
[صفت]
permanent
/pɛʀmanɑ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: permanente]
[جمع مونث: permanentes]
[جمع مذکر: permanents]
1
دائمی
1.C'est une exposition permanente.
1. این یک نمایشگاه دائمی است.
2.Son patron lui a offert un poste permanent.
2. رئیسش به او یک پست [منصب] دائمی پیشنهاد داده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
permanence
permaculture
perler
perle
perfusion
permanente
permettre
permis
permis de conduire
permis de construire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان