خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جعفری
[اسم]
le persil
/pɛʀsi/
قابل شمارش
مذکر
1
جعفری
1.Je coupe du persil sur la salade de tomates.
1. روی سالاد گوجه جعفری خورد می کنم.
2.Tu me ramèneras un peu de persil ?
2. کمی برایم جعفری می آوری؟
تصاویر
کلمات نزدیک
persifleur
persiflage
persienne
perse
persan
persistance
persistant
persister
perso
personnage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان