خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به جا بودن
[اسم]
la pertinence
/pɛʀtinɑ̃s/
قابل شمارش
مونث
1
به جا بودن
درستی، مناسبت
1.La pertinence d'un choix.
1. به جا بودن یک انتخاب.
2.Nous apprécions la pertinence de ses remarques.
2. ما از درستی اظهارنظرهایش قدردانی میکنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
pertinemment
pertes
perte de temps
perte
persévérer
pertinent
perturbant
perturbateur
perturbation
perturber
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان