خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نوازنده پیانو
[اسم]
le pianiste
/pjanist/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: pianistes]
[مونث: pianiste]
1
نوازنده پیانو
پیانیست
1.Ce pianiste est connu.
1. این نوازنده پیانو مشهور است.
2.Le jeu du jeune pianiste a stupéfié le public.
2. اجرای پیانیست جوان جمعیت را مبهوت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
piailler
piaffer
piaf
phénoménal
phénomène
piano
piano à queue
pianoter
piaule
pib
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان