خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیانو
[اسم]
le piano
/pjano/
قابل شمارش
مذکر
1
پیانو
1.Avec de la pratique, jouer du piano devient plus facile.
1. با تمرین کردن، نواختن پیانو ساده تر می شود.
2.Elle joue du piano depuis l’âge de trois ans.
2. او از سن 3سالگی پیانو میزند.
تصاویر
کلمات نزدیک
pianiste
piailler
piaffer
piaf
phénoménal
piano à queue
pianoter
piaule
pib
pic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان