خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . راندن (وسیله نقلیه)
2 . مدیریت کردن
[فعل]
piloter
/pilɔtˈe/
فعل گذرا
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
راندن (وسیله نقلیه)
هدایت کردن
1.piloter une voiture
1. اتومبیلی را راندن
2
مدیریت کردن
اداره کردن
1.Piloter une entreprise
1. شرکتی را اداره کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
pilote
pilotage
pilonnage
pilon
pilleur
pilotis
pilule
pilule du lendemain
pimbêche
piment
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان