خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قرص (دارو)
[اسم]
la pilule
/pilyl/
قابل شمارش
مونث
1
قرص (دارو)
قرص ضد بارداری
1.Martine a oublié de prendre sa pilule.
1. "مارتین" خوردن قرص ضد بارداریاش را فراموش کرده است.
2.Mon père prend trois pilules par jour pour son arthrite.
2. پدرم برای التهاب مفاصلش روزی 3 قرص میخورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
pilotis
piloter
pilote
pilotage
pilonnage
pilule du lendemain
pimbêche
piment
pimenté
pimpant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان