خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . انبردست
2 . چنگک
[اسم]
la pince
/pɛ̃s/
قابل شمارش
مونث
1
انبردست
انبر
1.J'ai mis la pince dans ma boîte à outils.
1. من انبردست را در جعبه ابزارم گذاشتم.
2
چنگک
1.Les pinces d'un homard
1. چنگکهای یک خرچنگ
تصاویر
کلمات نزدیک
pinailler
pin-up
pin-pon
pin's
pin
pince à épiler
pince-monseigneur
pince-nez
pince-sans-rire
pinceau
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان