خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استخر
[اسم]
la piscine
/pisin/
قابل شمارش
مونث
[جمع: piscines]
1
استخر
1.Il fait froid. Tu dois sortir de la piscine.
1. (هوا) سرد است. باید از استخر بیرون بیایی.
2.J'aime nager dans la piscine du club.
2. دوست دارم در استخر باشگاه شنا کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
pisciculture
pisciculteur
pis-aller
pis
pirouette
pisse
pissenlit
pisser
pisser de rire
pissotière
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان