خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرمایهگذاری
[اسم]
le placement
/plasmɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
سرمایهگذاری
1.Acheter de l'or est généralement un bon placement.
1. خریدن طلا عموما یک سرمایهگذاری خوب است.
2.Il a fait quelques mauvais placements ces temps derniers.
2. او چند وقت اخیر چندین سرمایهگذاری بد [ناموفق] کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
placebo
place
placarder
placard
pl
placenta
placer
placeur
placide
placier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان