خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صحنه تئاتر
[اسم]
les planches
/plɑ̃ʃ/
غیرقابل شمارش
جمع مونث
1
صحنه تئاتر
1.Mon rêve est de monter sur les planches.
1. رویایم راه یافتن به صحنه تئاتر است.
تصاویر
کلمات نزدیک
plancher
planche à voile
planche à roulettes
planche à découper
planche
planchiste
plancton
planer
planeur
planificateur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان