خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استودیوی تلویزیونی
[عبارت]
plateau de télévision
/plato də televizjɔ̃/
1
استودیوی تلویزیونی
شبکۀ تلویزیونی
1.Afin de maintenir son publique de regarder la télé, le plateau de télévision doit équilibrer les divertissements et les actualités.
1. جهت حفظ نمودن بینندگان خود، یک شبکه تلویزیونی باید توازن ایجاد کند بین برنامه های سرگرمی و اخبار ایجاد کند.
2.Ils enregistrent cette émission de télévision sur le plateau de télévision.
2. آنها این برنامۀ تلویزیونی را در استودیو ضبط می کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
plateau
plate-forme
plate-bande
platane
plat préparé
plateforme
platine
platitude
platonique
platée
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان