خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گریه کردن
[فعل]
pleurer
/plœʀe/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: pleuré]
[حالت وصفی: pleurant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
گریه کردن
گریستن
1.Arrête de pleurer, viens avec maman.
1. از گریه کردن دست بردار، با مامان بیا.
2.Ne pleure pas, viens dans mes bras.
2. گریه نکن، بیا بغلم.
تصاویر
کلمات نزدیک
pleins phares
pleinement
plein-temps
plein-emploi
plein-air
pleurer comme un veau
pleurer à chaudes larmes
pleureur
pleureuse
pleurnicher
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان