خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خم کردن
[فعل]
plier
/plije/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: plié]
[حالت وصفی: pliant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
خم کردن
تا کردن، خم شدن
1.Il faut bien plier le linge si on ne veut pas faire de mauvais plis.
1. اگر نمیخواهیم لباسها بد چروک شوند، باید آنها را خیلی خوب تا کرد.
2.Pliez le genou, s'il vous plaît.
2. لطفا زانو(یتان) را خم کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
pliant
pliage
pli
pleuvoir
pleurs
plinthe
plisser
plissé
pliure
plomb
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان