1 . لحظه‌ای 2 . وقت‌شناس
[صفت]

ponctuel

/ponctuel/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: ponctuelle] [جمع مونث: ponctuelles] [جمع مذکر: ponctuelles]

1 لحظه‌ای مقطعی

  • 1.Il ne s'agit que d'une mesure ponctuelle, pour faire face à la crise.
    1. تنها بحث بر سر یک تدبیر مقطعی در مواجهه با بحران است.
  • 2.L'auditeur a effectué des vérifications ponctuelles de l'usine.
    2. حسابرس تغییرات مقطعی در کارخانه به وجود آورد.

2 وقت‌شناس خوش‌قول

  • 1.Elle est toujours très ponctuelle.
    1. او همیشه بسیار وقت‌شناس است.
  • 2.Il est toujours ponctuel pour le paiement de son loyer.
    2. او همیشه در پرداخت اجاره‌اش خوش‌قول است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان