خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . انعام
[اسم]
le pourboire
/puʀbwaʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
انعام
1.Il a laissé un pourboire aux guides du musée.
1. او انعامی برای راهنماهای موزه گذاشت [به راهنماهای موزه انعام داد].
2.Le service était excellent, alors j'ai laissé un pourboire au serveur.
2. سرویس عالی بود بنابراین من انعامی برای پیشخدمت گذاشتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
pour un oui pour un non
pour un empire
pour trois fois rien
pour des prunes
pour cent
pourcentage
pourchasser
pourparler
pourpre
pourquoi
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان