خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قبلی
[صفت]
précédent
/pʀesedɑ̃/
قابل مقایسه
1
قبلی
قبل
1.Ce personnage est apparu dans le livre précédent.
1. این شخصیت در کتاب قبلی حضور داشت.
2.Tu peux remettre la chanson précédente, elle était sympa.
2. تو میتوانی آهنگ قبل را دوباره بگذاری، قشنگ بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
précédemment
précurseur
précuit
préconçu
préconiser
précéder
prédateur
prédestiner
prédicateur
prédiction
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان