خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جانشین پیشین (در پست شغلی)
[اسم]
le prédécesseur
/pʀedesesœʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: prédécesseurs]
[مونث: prédécesseuse]
1
جانشین پیشین (در پست شغلی)
متصدی قبلی
1.Le nouveau ministre raccompagne son prédécesseur.
1. وزیر جدید جانشین پیشینش را بدرقه میکند.
2.Notre nouveau patron n'est pas aussi conservateur que son prédécesseur.
2. رئیس جدید ما به اندازه جانشین پیشینش (در پست شغلی) محافظهکار نیست.
تصاویر
کلمات نزدیک
prédominer
prédominant
prédisposer
prédire
prédilection
préexister
préfabriqué
préface
préfacer
préfectoral
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان