خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیشساخته
2 . ساختگی
3 . خانه پیشساخته
[صفت]
préfabriqué
/pʀefabʀike/
قابل مقایسه
1
پیشساخته
1.Cette cabane a été montée avec des matériaux préfabriqués.
1. این کلبه با مصالح پیشساخته برپا شده است.
2.Le logement préfabriqué.
2. خانه پیشساخته.
2
ساختگی
تصنعی
[اسم]
le préfabriqué
/pʀefabʀike/
قابل شمارش
مذکر
3
خانه پیشساخته
خانه قابلحمل
1.Le bureau du chef de chantier se trouve dans ce préfabriqué.
1. دفتر رئیس کارگاه در این خانه پیشساخته واقع شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
préexister
prédécesseur
prédominer
prédominant
prédisposer
préface
préfacer
préfectoral
préfecture
préfet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان