خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرضی
2 . متصور شده
3 . متهم
[صفت]
présumé
/pʁezyme/
قابل مقایسه
1
فرضی
احتمالی
2
متصور شده
در نظر گرفتهشده
3
متهم
مورد ادعا
1.La police a retrouvé ce présumé.
1. پلیس این متهم را پیدا کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
présumer
présomptueux
présomption
présider
présidentielles
présupposer
préséance
présélection
présélectionner
prétendant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان