خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شرکت کردن
[عبارت]
prendre part
/pʁɑ̃dʁə paʁ/
1
شرکت کردن
نقش داشتن (در کاری)
1.Ils pourront prendre part à vos débats.
1. آنها خواهند توانست در بحثهای شما شرکت کنند.
2.Je dois prendre part aux décisions qui concernent nos départements.
2. من باید در تصمیماتی که به بخشهای ما مربوط است نقش داشته باشم.
تصاویر
کلمات نزدیک
prendre le parti
prendre la mouche
prendre la grosse tête
prendre la clé des champs
prendre en compte
prendre parti
prendre pour
prendre quelqu'un en grippe
prendre racine
prendre sa retraite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان