خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خدمات
[اسم]
la prestation
/pʀɛstasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
خدمات
1.Les membres peuvent profiter de toutes les prestations du club.
1. اعضا میتوانند از تمام خدمات باشگاه [انجمن] برخوردار شوند [بهرهمند شوند].
2.Les prestations de cette agence sont excellentes.
2. خدمات این موسسه [بنگاه] عالی هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
prestataire
prestance
pressé
pressuriser
pressurer
prestidigitation
prestige
prestigieux
preuve
prier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان